
یغمای جندقی
شمارهٔ ۷۰
۱
هر سرو که طوبیش ز قد منفعل آید
گر جلوه شمشاد تو بیند خجل آید
۲
با لاله صد داغ خوشم از همه گل ها
زان روی که از نکهت او بوی دل آید
۳
تا چند خورم غصه دل، دل شکنی کو
کاین خانه مخروبه به او منتقل آید
۴
بی فاصله زلف و خطت اطراف بگیرند
این حلقه بدان سلسله چون متصل آید
۵
کو خط تو تا سر خط آزادی عشاق
در دفتر انشای مشیت سجل آید
۶
خون ریز و میندیش که خونی که تو ریزی
زان پیش که از تیغ تو ریزد بحل آید
۷
هر شیفته دل را که بود خاتمه بر کفر
در بیعت آن طره پیمان گسل آید
۸
یغما چه شد ار آمد و جان در قدمت کرد
هر سر که نه بر خاک تو غلطد به گل آید
نظرات