یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۸۷

۱

دل با صف غمزه ای در افتاد

صیدی به میان لشکر افتاد

۲

ماهی بدمید کز طلوعش

از دیده مردم اختر افتاد

۳

آن سوخته طایرم که بر گل

بالی نفشانده از پر افتاد

۴

در پنجه طره تو دل کیست

مسلم که به دست کافر افتاد

۵

از عیش ز ما نشان مجوئید

کاین قرعه بنام دیگر افتاد

۶

از لعل تو با مسیح گفتم

تب کرد و به روی بستر افتاد

۷

مستم ز مئی که هر که جامی

زان خورد ز پا نه کز سر افتاد

۸

رندی که به دورها نشد مست

بنگر که به نیم ساغر افتاد

۹

یغما به ره سمند او کیست

خاکی که به دست صرصر افتاد

تصاویر و صوت

نظرات