
یغمای جندقی
شمارهٔ ۹۶
۱
غوشه کردیم به جوهر می گلگون افزود
راست شد راست که کم نیست کهَر هم ز کبود
۲
جز توکت کاست خط و مبلغی افزود به حسن
نشنیدیم زیانی که شود مایه سود
۳
آخرش آن گره از طره گشادم با دست
که همی شانه به دندان نتوانست گشود
۴
دیده بس اشک بر آن چاه زنخندان پرداخت
سینه بس آه بر آن زلف رسن گر پیمود
۵
زان چه این را که همی باد به چنبر همه بست
زین چه آن را که همی آب به هاون همه سود
۶
نه میان از کمر آگه نه دهان از گفتار
هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود
۷
نه همین سرو وصنوبر بر نه همین مشک و عبیر
خاک آن قامت و زلف آنچه فراز است و فرود
۸
روز و شب دورم از آن طره و طلعت یغما
چیست دل کیست روان آن همه داد این همه دود
نظرات