یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۹۷

۱

شد دلم شیفته زلف گره گیر دگر

باز دیوانه در افتاد به زنجیر دگر

۲

بر جراحت چه نهی مرهمم آن به که کنی

زخم شمشیر مرا چاره به شمشیر دگر

۳

خوار شد صید دلم پیش تو خوش آنکه نبود

هر سر موی تو در گردن نخجیر دگر

۴

ساعد آلوده به خون دگران داری و نیست

جز هلاک خودم از دست تو تدبیر دگر

۵

عیش ما با لب و دندان بتان شهد و فقیه

زهرها خورده به یاد عسل و شیر دگر

۶

گفته بود آنچه به من پیر مغان گفت مرا

واعظ شهر همان، لیک به تقریر دگر

۷

خواهی ار زر کنی این قلب مس اندوده مجوی

به جز از خاک در میکده اکسیر دگر

۸

دفتر عشق ز یک نکته فزون نیست ولی

هر کسی شرحی از او گفته به تفسیر دگر

۹

کار یغما نشد از پیر خرد راست کجاست

خضر راهی که شتابم ز پی پیر دگر

تصاویر و صوت

نظرات