یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۷۵

۱

به دشت کربلا سلطان دین را چون گذار آمد

برای قتلش از هر سو سپاه بی شمار آمد

۲

هزار و نهصد و پنجاه و یک زخمش به تن وارد

ز وارون گردشی های سپهر کجمدار آمد

۳

رسید ازکوفه و شامش صف اندر صف ز پی اعدا

زکرکوک وری و مصرش هزار اندر هزار آمد

۴

ز داغ اکبر از اشک جگرگون دامنش گلشن

به سوک اصغر از زاری کنارش لاله زار آمد

۵

فلک وارون شوی از ظلمت ای بیدادگر آخر

یزید از قتل فرزند پیمبر کامکار آمد

۶

ز گردون باز ماندی کاشکی ای چرخ دون پرور

ز زین چون بر زمین آن آسمان اقتدار آمد

۷

تفو ای چرخ گردون بر تو کز راه ستمکاری

حریم مصطفی بر ناقه عریان سوار آمد

۸

چو اندر بزم جان دادن به نصرت کس نماند او را

پی یاری برون از مهد طفل شیرخوار آمد

۹

ز سوک لاله رویان گر نبودی از چه رو لاله

به گلزار جهان زینسان به چهر داغدار آمد

۱۰

ز قانون عزا غافل مشو یغما که در دوران

ترا از جد و باب این شیوه شیوا شعار آمد

تصاویر و صوت

نظرات