یغمای جندقی

یغمای جندقی

شمارهٔ ۴۰

۱

من نه آن رند خرابم که به ساغر ساغر

گردن از باده به تدریج توان آبادم

۲

کاش از کوه خرابات سحابی خیزد

سیلی انگیزد و از بن بکند بنیادم

۳

نه به خود می روم اندر پی آن زلف به خم

مصطفی گفت علیکم به سواد الاعظم

۴

من برآنم که جم البته به کف جام نداشت

ور همی داشت به کف جام چرا مردی جم

۵

من که یک جام به صد عمر برابر نکنم

تا تو ساقی نشوی دست به ساغر نکنم

۶

صعوه لاغرم اما چو زنم بال هوس

پنجه آلوده بهر صید کبوتر نکنم

تصاویر و صوت

نظرات