ظهیر فاریابی

ظهیر فاریابی

شمارهٔ ۲

۱

یار میخواره من دی قدحی باده به دست

با حریفان ز خرابات برون آمد مست

۲

بر در صومعه بنشست و سلامی در داد

سرِ خُم را بگشاد و در غم را بربست

۳

دل هر دیو دل از ما که بدید آن مه نو

گشت آشفته و دیوانه و زنجیر گسست

۴

زلف زنجیر وَشش کز سر ایمان برخاست

رقم کفر به ما بر بنشاند و بنشست

۵

پشت بر صومعه کردیم و سوی بتکده روی

خرقه را پاره بکردیم و همه توبه شکست

۶

با حریفان قلندر به خرابات شدیم

زهد بر هم زدهء کاسه به کف، کوزه به دست

۷

چون ظهیر از سر آن زلف گشادیم گره

که کمینه گرهی دارد ازو پنجه شست

تصاویر و صوت

دیوان ظهیر فاریابی (با فهرست کامل و مقدمه و مقابله و تصحیح و بحثی از شعر و شاعری در قرن ششم) به اهتمام هاشم رضی - ظهیر فاریابی - تصویر ۲۹۵
دیوان ظهیر الدین فاریابی به اهتمام امیرحسین یزدگردی - طاهر بن محمد ظهیر فاریابی - تصویر ۲۴۷

نظرات

user_image
وحید
۱۳۹۷/۰۲/۳۰ - ۰۱:۱۷:۳۴
گنجور عزیزم دوباره سلام مصرع سرِ خُم را بگشاد و در غم را بستایراد وزنی داره لطفا اصلاحش کن سرِ خُم را بگشاد و در غم را "در" بستسپاس
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۰۸/۱۲ - ۰۹:۴۳:۱۶
پشت بر صومعه کردیم.... درست است
user_image
شهیر
۱۳۹۸/۱۰/۱۸ - ۱۶:۲۱:۳۱
سر خم را بگشاد و درِ اندوه ببست
user_image
امید
۱۳۹۹/۰۳/۱۹ - ۱۹:۲۵:۱۷
سر خم را بگشاد و در غم را بربست...
user_image
امیرالملک
۱۴۰۲/۰۲/۰۳ - ۱۳:۲۹:۲۴
به به ازین مصرع چه نظم و آرایشی: زهد بر هم زدهء کاسه به کف، کوزه به دست