
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۳
۱
ز من چندان که می خواهی وفا هست
از این معنی بگو یک جو تو را هست؟
۲
چه گویم وای دل گویی که جان کن
کنون هم از تو پرسم این وفا هست؟
۳
سلامم را جوابی نیست از تو
بگو در هیچ مذهب این روا هست؟
۴
به غم گفتی برو خون کن دلش را
ز غم واپرس تا خود دل به جا هست؟
۵
چو گویم وصل، گویی وقت آن نیست
به غم قانع شدم اینت رضا هست؟
۶
گر از غم بر درت جان داد سهل ست
چو من در شهر عشقت صد گدا هست؟
تصاویر و صوت

نظرات