
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۴
۱
ای به عیدی دلم به روی تو شاد
عید را روی تو مبارک باد
۲
هر کجا یاد چهره تو کنند
هیچکس را ز عید ناید یاد
۳
ای بسا دل که از هوای لبت
در میان گل و گلاب افتاد
۴
هر زمان شادی نوست مرا
زان رخ همچو صورت نوشاد
۵
نی، غلط می کنم چه می گویم!
با چنین غم چگونه باشم شاد!؟
۶
قبله نیکوان بغدادی
وز تو چشمم چو دجله بغداد
۷
بر فلک تاختی به تندی اسب
تا رخت ماه را رخی بنهاد
۸
می نترسی از آنک در تو رسد
آنچ کردی به جانم از بیداد
۹
تا من از دست محنت تو کنم
پیش مخدوم خویشتن فریاد
تصاویر و صوت

نظرات