ظهیر فاریابی

ظهیر فاریابی

شمارهٔ ۸

۱

من که هرشب با خیالت دیده در خون می‌کشم

حاش لله! بار عشق دیگران را چون می‌کشم؟

۲

گر چو گردونم بگردانی به گرد این جهان

در سرآبم گر چو گردون ناله بر گردون می‌کشم

۳

ور درون جان من چیزی بود جز عشق تو

دست گیرم جان خود را زان میان بیرون می‌کشم

۴

چون ظهیری از غم عشقت ندارم دست را

چون شفق پا تا گریبان، دامن اندر خون می‌کشم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی احمدی
۱۴۰۳/۰۶/۰۱ - ۱۶:۳۹:۴۸
کارشناسان محترم گنجور درخواست ویرایش بنده برای این شعر را نپذیرفته‌اند. با این حال این شعر به این صورت ایراد وزنی دارد؛ اما اگر تمامی ردیف‌ها از «می‌کشم» به «کشم» تبدیل شوند ایراد وزنی شعر برطرف میشود. در ضمن مصرع اول نیز به این صورت صحیح تر است: من که هر شب با خیالت دیده را در خون کشم