
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۱۴
۱
خدایگان جهان شهریار روی زمین
تویی که رایت عزمت همیشه منصور است
۲
به زنده کردن ارواح نصرت و تایید
صدای نوبت تو همچو نوبت صور است
۳
به یاد بزم تو گردون صبوح کرد مگر
که صوت مرغان همچون نوای طنبوراست؟
۴
تنگ شرابی مسکین بنفشه بین که بگاه
سرش فرو شد و نرگس هنوز مخمور است
۵
شنیده ام که زبانی به ذکر من بگشود
کسی که او به زبان جلال مذکور است
۶
درین شرف که مرا دست دادنتوان گفت
که سعی بخت و زمانه چگونه مشکور است
۷
ورای این ز سعادت مقام دیگر نیست
برون از آنک ز ادراک آدمی دور است
۸
مرا به دانش تنها زمانه حاسد بود
چنانکه در همه شهر این حدیث مشهور است
۹
کنون عنایت خسرو بدان اضافت شد
اگر حسد برد از من زمانه معذور است؟
تصاویر و صوت

نظرات