
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۱۷
۱
خدایگان جهان شهریار روی زمین
تویی که ذات تو تنها نشان اقبال است
۲
هر آنچه خواهی و گویی تو را جز آن نبود
از آنک فکرت تو ترجمان اقبال است
۳
چو عالمی به نماز و به روزه می خواهند
بقای ذات کریمت که کان اقبال است
۴
اگر چه روزه در آمد به رغم اعدا نیک
طرب گزین که تنت در ضمان اقبال است
۵
کنون که طبع هوا چون دم عدوی تو شد
به دولت تو که شادی جان اقبال است
۶
گذشت وقت تماشای بوستان و کنون
زمین مجلس تو بوستان اقبال است
۷
به خرمی و سعادت نشاط می کردی
که نوش بادت و این هم نشان اقبال است
نظرات