ظهیر فاریابی

ظهیر فاریابی

شمارهٔ ۲

۱

ای خسروی که از رخ دوشیزگان غیب

هر لحظه دست فکرت تو در کشد نقاب

۲

در عرض گاه زینت بزم تو فی المثل

طاووس وقت جلوه نماید کم از غراب

۳

حفظت به هر زمین که سپر در سپر کشید

ممکن بود که رخنه شود تیغ آفتاب

۴

وز بیم میل قهر تو کان دم به دم بود

بر چشم دشمنانت نیارد گذشت خواب

۵

شاها زکوة گوش و زبان را ز راه لطف

بشنو ز من سؤالی و تشریف ده جواب

۶

آن کس که حکم کرد به طوفان باد و گفت

کاسیب آن عمارت عالم کند خراب

۷

تشریف یافت از تو و اقبال دید و کس

در بند آن نشد که خطا گفت یا صواب

۸

من بنده چون به پیش تو ابطال کرده ام

با من چرا ز وجه دگر می رود خطاب

۹

بر من و بال شد هنر من که صد بلا

بر ساعتی که من به هنر کردم انتساب

۱۰

گو نیست گرد عالم و گو پست شو فلک

بر من به نیم جو چو فکندم درین عذاب

۱۱

طوفان من گذشت که نه ماه ساختم

از آب دیده شربت و از خون دل شراب

۱۲

سهل است این سه ماه دگر نیز همچنین

تن در دهم به آنک نه نانم بود نه آب

۱۳

لیکن ز دست فاقه بترسم که عاقبت

هم من ز جان بر آیم و هم خسرو از ثواب

تصاویر و صوت

دیوان ظهیر الدین فاریابی به اهتمام امیرحسین یزدگردی - طاهر بن محمد ظهیر فاریابی - تصویر ۱۸۳
دیوان ظهیر فاریابی (با فهرست کامل و مقدمه و مقابله و تصحیح و بحثی از شعر و شاعری در قرن ششم) به اهتمام هاشم رضی - ظهیر فاریابی - تصویر ۳۱

نظرات