
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۲۹
۱
خدایگانا جایی رسیدی از رفعت
که چرخ پایه قدر تو درنمییابد
۲
ز آفتاب عجب ماندهام که میتابد
مگر ز نور ضمیرت خبر نمییابد؟
۳
به درگاه تو مقیم است فتح از آنکه به حق
چو درگه تو مقام دگر نمییابد
۴
تویی که نصرت دینی و بر مخلاف دین
به جز ز تیغ تو دولت ظفر نمییابد
۵
ز بیم خنجر کشورگشای تو بدخواه
چو بخت تو نفسی خواب و خور نمییابد
۶
چو تیر چار پرت از کمان روانه شود
به جز دو چشم عدو رهگذر نمییابد
۷
عدوی بیسر و پا میکشد سر از خط تو
چو میبرد به کله دست سر نمییابد
۸
کسی که کان سخن میکند به بحر علوم
به جز مَحامِدِ جودت گهر نمییابد
۹
چو موجب است که بر جای من سخای تو را
نواله وقت خورش جز جگر نمییابد؟
۱۰
گذشت عمری تابندهات ظهیر ندیم
ز سایه تو به رحمت نظر نمییابد؟
نظرات