
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۳۱
۱
خدایگان جهان شهریار روی زمین
تویی که قدر تو بر چرخ پایگه دارد
۲
شده ست چشم ممالک به طلعتت روشن
از آنک طلعت تو نور مهر و مه دارد
۳
تو بر سرآمده ای از همه ملوک جهان
جهان چه غم خورد اکنون که چون توشه دارد؟
۴
مخالفت کله ملک جست و بی خبرست
که سر ندارد اگر چه سر کله دارد
۵
چه خاصیت بود این کافتاب خنجر تو
همیشه روز بداندیش را سیه دارد
۶
تو در ممالک اَرّان نشسته موجب چیست
که چرخ عیش حسودت به وی تبه دارد
۷
در انتظار تو ملک عراق مدتهاست
که گوش سوی در و چشم سوی ره دارد
۸
جهان به نام تو بگشاده اند و تو فارغ
چنین بود چو ز دولت کسی سپه دارد
۹
زمانه با همه حشمت فتاده در پایت
چو تایبی که به خروارها گنه دارد
۱۰
نگاه دار به شمشیر دین یزدان را
که ایزدت زهمه فتنه ها نگه دارد
تصاویر و صوت

نظرات