
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۳۳
۱
سر اکابر آفاق شمس دولت و دین
تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد
۲
سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان
چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد
۳
فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم
برانک بیضه ملکت به زیر پر گیرد
۴
ز لفظ بنده به سمع خدایگان برسان
چنانک لفظ تو باشد مگر که درگیرد
۵
که گر تو دست کرم بر سرم نخواهی داشت
سپهر سرزده زودم ز دست بر گیرد
تصاویر و صوت

نظرات