
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۴
۱
خدایگانا شاگرد رای توست قضا
ادب نباشد اگر بگذرد ز حکم ادیب
۲
ز چوب منبر خشک از نشاط گل بدمد
نسیم نام تو چون بگذرد به لفظ خطیب
۳
نه قطره ماند به دریا نه ذره ماند به دشت
که از فواید انعام تو نیافت نصیب
۴
مرا به دولت تو آنکه نسبتی ست از پی آنک
تو در زمانه غریبی و من زخانه غریب
۵
ز فرّ بزم تو دی بود در نعیم بهشت
ز دست حادثه امروز چون کشد تعذیب
۶
مرا بدین مثلی صوفیانه یاد آمد
اگر به خرده نگیرند مرگ یا ترتیب
تصاویر و صوت

نظرات