
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۴۰
۱
ای خداوندی که خاک درگهت را ز اعتقاد
خستگان تیر محنت نوشدارو کردهاند
۲
تا عروس ملک در پیوند شاهیت آمده است
در جهان پیوند ظلم و فتنه یک سو کردهاند
۳
نه فلک بر خوان اِنعامت به پنج انگشت آز
قرب ده نوبت شکم را چار پهلو کردهاند
۴
اجتماع اختران دانی که در میزان چراست
خود نکو دانی که آن خدمت چه نیکو کردهاند
۵
از برای قیمت یک ذره خاک پای تو
نقد هفت اقلیم گردون در ترازو کردهاند
۶
حاسدت در حبس محنت باد دایم چار میخ
تا طناب خیمه آفاق شش تو کردهاند
تصاویر و صوت

نظرات