
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۸۱
۱
خدایگانا سالی زیادت است که من
به پای حرص به گرد عراق می بدوم
۲
به چشم جز اثر عدل تو نمی بینم
به گوش جز خبر جود تو نمی شنوم
۳
اگر چه تخم ثنای تو کشته ام لیکن
به داس غصه شب و روز ریش می دروم
۴
قصیده ای دو کنون نظم کرده ام حالی
اگر بداست و گر نیک من بدان گروم
۵
نشسته منتظر آنک فرصتی باشد
که آن به سمع مبارک رسانم و بروم
نظرات
جهن یزداد