ظهیر فاریابی

ظهیر فاریابی

شمارهٔ ۸۱

۱

خدایگانا سالی زیادت است که من

به پای حرص به گرد عراق می بدوم

۲

به چشم جز اثر عدل تو نمی بینم

به گوش جز خبر جود تو نمی شنوم

۳

اگر چه تخم ثنای تو کشته ام لیکن

به داس غصه شب و روز ریش می دروم

۴

قصیده ای دو کنون نظم کرده ام حالی

اگر بداست و گر نیک من بدان گروم

۵

نشسته منتظر آنک فرصتی باشد

که آن به سمع مبارک رسانم و بروم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
جهن یزداد
۱۴۰۳/۰۴/۰۵ - ۰۴:۱۳:۳۸
گوش زمان را از پارسی پروری سلجوقیان کر کرده اند با انکه اگر به دیوان شعرای ان دوره بنگریم همه ناله ان سخنوران از بدبختی و بیچارگی است  خداوند سخن کسی چون انوری که ملک الشعرای دربار سنجر بود پیوسته برای بقال و حمامی شعر میسرود تا به او نیم من  جو  و یک بسته هیزم بدهند تا از گرسنگی و سرما نمیردحال این سلطان  سنجر ادب دوست  انان است از گوساله های خون ریزی چون طغرل  چه چشم میتوان داشت  نگاهی به دیوان شعرای  پیش از ان بیندازیم همه شادی است زمان سلجوقی همه اندوه وغم است