
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۸۳
۱
تاج بخش جهان سکندر وقت
ای سزاوار افسر و دیهیم
۲
از گلستان افسرت هر دم
به مشام فلک رسیده نسیم
۳
تیرت اندر دل پر آتش خصم
رفته گستاخ همچو ابراهیم
۴
آسمان در محیط همت تو
نقطه ای در میان حلقه جیم
۵
دل دشمن ز رمح چون الفت
تنگ و تاریک همچو دیده میم
۶
حال من بنده هست معلومت
که ز عصمت گرفته ام تعلیم
۷
قدری وام کرده ام لیکن
وجه یک جو ندارم از زر و سیم
۸
بر در من غریم کرده مقام
همچو اقبال بر در تو مقیم
۹
از برای دوام این اقبال
باز کن از سرم بلای غریم
تصاویر و صوت

نظرات