
ظهیر فاریابی
شمارهٔ ۹
۱
ای خسروی که رایت جاه و جلال تو
سر بر محیط عالم علوی فراشته ست
۲
گردون مظلّه ای ست که در عرصه وجود
عصمت همیشه بر سر مُلکت بداشته ست
۳
از چهره زمانه فرو شوی گرد ظلم
ایزد تو را بر او نه به بازی گماشته ست
۴
شاها منم که خامه اقبال روز و شب
مدح تو بر صحیفه جانم نگاشته ست
۵
مگذار ضایعم که مرا دور روزگار
بر اعتماد جود تو ضایع گذاشته ست
نظرات