طغرای مشهدی

طغرای مشهدی

شمارهٔ ۱۴۳

۱

گل ندارد تاب دست انداز باد مهرگان

تا خزان آمد، دکان حسن را برچیده است

۲

تا نباشی، یک قدم نتوان برون رفتن به سیر

بی تو، دل گاهی که از خود رفته، برگردیده است

۳

ساغر عیشم که هرگز روی گردش را ندید

حیرتی دارم که چون درساختن، گردیده است؟

تصاویر و صوت

نظرات