طغرای مشهدی

طغرای مشهدی

شمارهٔ ۱۵۱

۱

مشو مهمان من، ای مرغ روزی خوار آزادی

مرا گر هست آب و دانه ای، در دام صیاد است

۲

به آن زلفی که صد آهش به دنبال است سرگرمم

چراغم گشت روشن، در شبی کز هر طرف باد است

۳

جناغی بسته بود آن شوخ در روز ازل با من

به دستم داد امشب ساغر می، گفتمش یاد است!

۴

گهی با خاک یکسانم، گهی همچشم کیوانم

نصیب و قسمت من در جهان چون کاغذ باد است

تصاویر و صوت

نظرات