طغرای مشهدی

طغرای مشهدی

شمارهٔ ۲۹۷

۱

صد جامه پوشد از شرم، سرو خجسته قامت

جایی که آن سهی قد، از پیرهن برآید

۲

میدان شناس داغم، مردآزمای شورش

از عهده دل من، کی سوختن برآید؟

۳

نیش وطن دلم را نوش است در غریبی

گل قدر خار داند، چون از چمن برآید

۴

زین گونه ام که غربت دامن گرفته، ترسم

کز آتش فراقم، دود از وطن برآید

تصاویر و صوت

نظرات