
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۳۸۸
۱
تبسم از لب آن تندخو نمی آید
چو آب لعل که موجش به رو نمی آید
۲
چه سان کند مژه ام منع اشک ریزی چشم
عنان چشمه گرفتن ز جو نمی آید
۳
کسی که داد چو خورشید، تن به عریانی
سرش به اطلس گردون فرو نمی آید
۴
چو کودکی که بیفتد ز کتف دایه خود
ز ترس، بر سر دوشم سبو نمی آید
نظرات