
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۴۰
۱
غارتگر حیا نکنی جام باده را
نکهت فزون بود گل کم آب داده را
۲
ابری ندیده ام که نبیند به چشم کم
این قطره های اشک ز باران زیاده را
۳
در خوان عیش نیست به از باده شربتی
تنگی مباد رزق، سر خم گشاده را
نظرات