
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۴۸
۱
می برد گل رویت، رنگ صد گلستان را
می زند لب لعلت، راه صد بدخشان را
۲
شانه ای نمی باید، سرمه ای نمی شاید
آن دو زلف پیچان را، آن دو چشم فتان را
۳
در بساط خود طغرا، داشت دین و ایمانی
نرد عشق پیش آمد، باخت دین و ایمان را
نظرات