
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۵۱۸
۱
شد فراموش ز تکرار خموشی سخنم
تخته مشق سکوت است زبان در دهنم
۲
بس که بی روی تو دارم سر خونریزی خود
می شوم کشته، اگر تیغ کشد موی تنم!
۳
ز آب غربت به سر راه نشاطم گل شد
هر غباری که به دل بود ز خاک وطنم
نظرات