طغرای مشهدی

طغرای مشهدی

شمارهٔ ۵۴۷

۱

تا تیر در کمان بود، رنگ نشان ندیدم

چون شد نشانه پیدا، تیر و کمان ندیدم

۲

صد ره نظاره کردم بر هر درخت این باغ

یک مرغ شادمانی، در آشیان ندیدم

۳

گل چین ز جبهه می ریخت، غنچه گره ز ابرو

برگ شکفته رویی از این و آن ندیدم

۴

در عشق صرف کردم این عمر بی بها را

غیر از بهانه جویی از گلرخان ندیدم

۵

گفتی که می رود آب در جویبار قسمت

من غیر رود گریه، آب روان ندیدم

۶

ظلمات قسمتم کرد همسفره سکندر

او بوی آب نشنید، من روی نان ندیدم

تصاویر و صوت

نظرات