طغرای مشهدی

طغرای مشهدی

شمارهٔ ۶۰۰

۱

چون باده می کند مست، ما را هوای باران

دریای نشاه خیزد، از قطره های باران

۲

مینا با پای ساغر، چون سر نهد به سجده

چیز دگر نخواند، غیر از دعای باران

۳

پیداست عکس خوبی، از چار سوی عالم

آیینه خانه ای شد دهر از صفای باران

۴

روزی که نیست چشمم، از جوش گریه پر آب

در کارخانه ابر،خالی ست جای باران

۵

دارند برسر دست، جانهای تلخ و شیرین

باران برای ساغر، ساغر برای باران

۶

پس ماندن از رفیقان، ننگ است بر سبکرو

بیجا نمی خروشد، سیل از قفای باران

۷

طغرا مباش غافل، زین ابر خرقه آبی

پیری ست سبحه در کف، از قطره های باران

تصاویر و صوت

نظرات