طغرای مشهدی

طغرای مشهدی

شمارهٔ ۶۰۷

۱

بود چون زلف شب، گیسوی شوخ می پرست من

که هرگز یک سر مویش نمی آید به دست من

۲

من آن پیمانه ام کز کثرت موج تنک ظرفی

بود گوش حباب می بر آواز شکست من

۳

در اقلیم بنای خلقت آن برگشته ایامم

که شام آخر دنیا، بود صبح الست من

تصاویر و صوت

نظرات