طغرای مشهدی

طغرای مشهدی

شمارهٔ ۶۲۲

۱

ز شوق آنکه بنشیند درو یک لحظه یار من

نمی آید به هم، چون دامن صحرا کنار من

۲

به دور حسن او یک چهره گلگون نمی بینم

خزان عالمی گردیده ایام بهار من

۳

مگر ساقی ز لشکرگاه خم، فوجی برون آرد

که از فوج صراحی نشکند هرگز خمار من

۴

ز بس بی طالعی، در کارگاه عشق چون طغرا

اگر کاری کنم، یک جو نمی آید به کار من

تصاویر و صوت

نظرات