
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۶۲۹
۱
در مدرسه عشق، به نادانی من کو؟
آشفته دماغی به پریشانی من کو؟
۲
در غمکده دهر، غم افتاده فراوان
لیکن چو غم بی سروسامانی من کو؟
۳
در مصر، عزیزان وطن رانکند یاد
بویی ز وفا با مه کنعانی من کو؟
۴
مهمان خودم کرد قضا، لیک به خواری
جز دامن من، سفره مهمانی من کو؟
۵
گفتی که پریشان شده ای نیست چو زلفم
با زلف تو، سامان پریشانی من کو؟
نظرات