
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۶۳
۱
از بس که دید رو، ز لب می پرست ما
ساغر برون نرفت چو نرگس ز دست ما
۲
چون گل، حریف بستن دستار نیستیم
دستار بسته ای مگر افتد به دست ما
۳
ما را چونی به بند تن خویش بسته اند
طغرا مجوی واشدن از بند و بست ما
نظرات