
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۶۵۰
۱
تن ما سرشته خون، دل ما چکیده غم
چه عجب که در جوانی، قد ما شود خمیده
۲
دل ما ز دام آن گل، نکشد به سوی دیگر
به قفس نشسته رنگی که ز روی ما پریده
۳
قدح شراب گلگون، چو گرفته بوسه از وی
نگزیده گر لبش را، لب خویش را گزیده
۴
به دو سطر شکوه، صد جا دل نامه شد شکسته
نشنید پند ما را، قلم زبان بریده
نظرات