
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۶۶۷
۱
ای گشوده چشمت از هر سو در میخانه ای
وز شراب غمزه ات پر گشته هر پیمانه ای
۲
گر خرابی ره نیابد در غم آباد جهان
از کجا آید به کف، دیوانه را ویرانه ای
۳
نیست در زلف سیاهش، گرم جولان شانه ای
خویش را بر دود شمعی می زند پروانه ای
نظرات