
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۷۳۵
۱
تا تو رفتی، زندگی رفت از برم، بازآ که من
چون چراغ مرده ام در انتظار زندگی
۲
محنتم افکنده از پا، ورنه بی تکلیف مرگ
همچو راحت می گریزم از دیار زندگی
۳
چون نباشم در خزان زندگی بی شاخ و برگ؟
من که بی برگی کشیدم در بهار زندگی
۴
این تن فرسوده من، بس که ناشایسته است
نی به کار مرگ می آید، نه کار زندگی
نظرات