
طغرای مشهدی
شمارهٔ ۸
۱
اشک آمد و حسرت ز دل ریش نبرد
از وادی بی طاقتی ام پیش نبرد
۲
چون سیل که آید به سر ریگ روان
برداشت ز جا و همره خویش نبرد
نظرات